محل تبلیغات شما
 

فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِينا لَكَ مُتَضَرِّعا إِلَيْكَ رَاجِيا لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي

به سوی تو گیخته ام . 
-از چه؟
از خودم
وقتی هیچ حسی کمکت نمیکند که آرامشی ابدی را تجربه کنی ، وقتی دائم در هول و وحشت هستی ، وقتی همیشه چیزی کم است که جایش را نه فرزند نه همسر نه مال نه ثروت و نه علم پر میکند چیزی در انتهای وجودت هست و نیست ، وقت به ستوه آمدن، وقت کم آوردن ، وقت نشستن و نرفتن ، وقت مرداب شدن و گندیدن، وقت خیره ماندن و منتظر معجزه ماندن! وقت غرق شدن در سیلاب گناهان که هر آن به کام مرگت میکشد ، وقت اتمام آن وقت موعود که لاجرم همه میچشندش. درهمه ی این وقتهای تسلیم بودن و دم برنیاوردن باید به کجا پناه برد!
 پناه و فرار این دو کلمه در معنا جدا از هم قرابتی باهم دارند وباهم مفهوم پیدا میکنند.
پدر ومادر که باشی بیشتر درکش میکنی وقتی که کودکت مستاصل، پریشان،پشیمان از کرده اش عتابت را درک میکند و گریان و نالان در انتظار گشودن آغوش است به محض دیدن این جان پناه غرق در ناز پدر و مادر ، از پریشانحالی خود فرار میکند و در آغوش والدینش پناه میگیرد و آرام میشود.

ببین حال زار ما را، تو آغوش گشوده ای و پناهت همیشه بوده و هست ، این منم که باید از خود بگریزم و در تو آرام گیرم ، این منم که باید از همه آن وقتهای استیصال رها شوم و به نیاز خود را در بارگاه نازت جای دهم و زار بگریم و مهربانی ات را عطایم کنی.

اما با کدام روی به سویت بگریزم ، به کدام سوی بشتابم، من مانده در خود ، کور و کر و لالی ام که جهتت را نمیفهمم، زبان الکنم نمیتواند از شرمندگی باز نیست که بعد از آنهمه خطا بخواهد راه را بپرسد.تنها بوی تو را حس میکنم و آغوشی که رایحه ی ان مستم میکند 

دریاب مرا.مرا از خودم بگریزان.بسوی خودت دلشکسته و نالان.امیدوار به آرام گرفتن در آغوشت ای مهربان.


من از همه به سوي تو گريخته و در پيشگاه تو ايستاده ‏ام،در حالي كه دلشكسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو اميدوار.

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته....

روزشمار عاشقی...(گریزان..)

روزشمارعاشقی..(وَ اسْمَعْ...)

، ,وقت ,تو ,میکند ,آرام ,نالان ,، وقت ,و در ,و نالان ,، این ,، وقتی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شهید حاج قاسم سلیمانی