محل تبلیغات شما



 			 				 					برنامه تشیع سپهبد شهید قاسم سلیمانی اعلام شد

امّا پرهيزكاران در دنيا داراى فضيلت هاى برترند،سخنانشان راست،پوشش آنان ميانه روى،و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است،چشمان خود را بر آنچه خدا حرام كرده مى پوشانند،و گوش هاى خود را وقف دانش سودمند كرده اند،و در روزگار سختى و گشايش، حالشان يكسان است.


و اگر نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشم، در بدن ها قرار نمى گرفت،از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم. خدا در جانشان بزرگ و ديگران كوچك مقدارند، بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده و در نعمت هاى آن به سر مى برند، و جهنّم را چنان باور دارند كه گويى آن را ديده و در عذابش گرفتارند.

دل هاى پرهيزكاران اندوهگين،و مردم از آزارشان در أمان، تن هايشان لاغر، و درخواست هايشان اندك،
و نفسشان عفيف و دامنشان پاك است.در روزگار كوتاه دنيا صبر كرده تا آسايش جاودانه قيامت را به دست آورند، تجارتى پر سود كه پروردگارشان فراهم فرموده، دنيا مى خواست آنها را بفريبد امّا عزم دنيا نكردند، مى خواست آنها را اسير خود گرداند كه با فدا كردن جان، خود را آزاد ساختند.

 

خطبه همام.

 

 

 


 

فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِينا لَكَ مُتَضَرِّعا إِلَيْكَ رَاجِيا لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي

به سوی تو گیخته ام . 
-از چه؟
از خودم
وقتی هیچ حسی کمکت نمیکند که آرامشی ابدی را تجربه کنی ، وقتی دائم در هول و وحشت هستی ، وقتی همیشه چیزی کم است که جایش را نه فرزند نه همسر نه مال نه ثروت و نه علم پر میکند چیزی در انتهای وجودت هست و نیست ، وقت به ستوه آمدن، وقت کم آوردن ، وقت نشستن و نرفتن ، وقت مرداب شدن و گندیدن، وقت خیره ماندن و منتظر معجزه ماندن! وقت غرق شدن در سیلاب گناهان که هر آن به کام مرگت میکشد ، وقت اتمام آن وقت موعود که لاجرم همه میچشندش. درهمه ی این وقتهای تسلیم بودن و دم برنیاوردن باید به کجا پناه برد!
 پناه و فرار این دو کلمه در معنا جدا از هم قرابتی باهم دارند وباهم مفهوم پیدا میکنند.
پدر ومادر که باشی بیشتر درکش میکنی وقتی که کودکت مستاصل، پریشان،پشیمان از کرده اش عتابت را درک میکند و گریان و نالان در انتظار گشودن آغوش است به محض دیدن این جان پناه غرق در ناز پدر و مادر ، از پریشانحالی خود فرار میکند و در آغوش والدینش پناه میگیرد و آرام میشود.

ببین حال زار ما را، تو آغوش گشوده ای و پناهت همیشه بوده و هست ، این منم که باید از خود بگریزم و در تو آرام گیرم ، این منم که باید از همه آن وقتهای استیصال رها شوم و به نیاز خود را در بارگاه نازت جای دهم و زار بگریم و مهربانی ات را عطایم کنی.

اما با کدام روی به سویت بگریزم ، به کدام سوی بشتابم، من مانده در خود ، کور و کر و لالی ام که جهتت را نمیفهمم، زبان الکنم نمیتواند از شرمندگی باز نیست که بعد از آنهمه خطا بخواهد راه را بپرسد.تنها بوی تو را حس میکنم و آغوشی که رایحه ی ان مستم میکند 

دریاب مرا.مرا از خودم بگریزان.بسوی خودت دلشکسته و نالان.امیدوار به آرام گرفتن در آغوشت ای مهربان.


من از همه به سوي تو گريخته و در پيشگاه تو ايستاده ‏ام،در حالي كه دلشكسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو اميدوار.


وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ

 

بشنو .
التماسم را آنگاه که صدایت میکنمآنگاه که در تاریکی این برهوت، وحشت از دست دادن همه آنچه که به من عطایم کردی وجودم را گرفته است،بشنو
ندایم را آنگاه که آرام و بی صدا ، شرمگین از ایستادن در برابرت به خاطر آنچه که ندارم ومحتاجم ،بشنو.
نجوایم را آنگاه که از درونم تمام وجودم صدایت میکند بشنو.

نگاهم نکن.فقط بشنو  .
حالم را، حال کسی که در انتظار شنیده شدن است .
بشنو دردم را درد کسی که نداردت .
عتابم نکن فقط بشنو.
شکایتم را، شکایت کسی که از نفسش شکایت آورده است.
بشنو توجیهم را، گمراهی کسی که در پی یافتن راهی است اما در توجیهات و توهمات خود گم شده است.

  همه عمر دنبال آنیم که دیده شویم به هر ترفندی دست میزنیم که در مقابل عیان دیگران دیده شویم.همه زندگیمان را جار میزنیم از خوردن از خوابیدن ازتمام لذات دنیوی و جسمی .میگذاریم که دیده شویم. حس دیده شدن معتادمان میکند. حریصمان میکند .
دیده میشویم پس هستیم! فلسفه وجود میشود.
اما تا حالا شنیده شده ای . نهایت نیاز با درخواست شنیده شدن است که شکل میگیرد. شنیده شدن یک مرحله قبل از دیده شدن است. شنیده شده چشم نمیخواهد، جار زدن نمیخواهد، درک میخواهد .

بشنو مرا .التماسم را.دردم را. تا عنایتت را دریابم

 

آنگاه كه تو را مي‏خوانم و صدايت مي‏زنم، صدا و دعايم را بشنو و اجابت كن،و آنگاه كه با تو نجوا مي‏كنم، بر من عنايت كن.


 میگویندکه با هرچه دوستش دارید  و بدان عشق می ورزید در بهشت با آن ماوا میگیرید
بهشت این شوره زار بی باران آنجاست، آن دور ها ،که هرسال به رسم عهدمان در آن دلهای تفتیده مان به رحمتش نم بارانی را میفهمد.

Image result for €Ù…ØÙد باران€€Ž

 

+ خدای را شکر که نظر لطفش با این همه تباهی ازما رویگردان نیست 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ترفند و آموزش دنیای دیجیتال ·٠•● ~~ مــهــــربــــان ~~ ●•٠·